ترجمه احد علیقلیان از «دیوید کاپرفیلد» منتشر شد
رمان «دیوید کاپرفیلد» نوشته چارلز دیکنز با ترجمه احد علیقلیان توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «دیوید کاپرفیلد» نوشته چارلز دیکنز بهتازگی با ترجمه احد علیقلیان توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.
«آلیور تویست» دیگر رمان دیکنز است که احد علیقلیان ترجمه و نشر مرکز سال ۱۴۰۰ آن را منتشر کرده است. هر دو کتاب ازجمله آثار مهم چارلز دیکنز نویسنده واقعگرای انگلیسی هستند و قهرمان هر دو داستان هم دو پسر جوان هستند.
«دیوید کاپرفیلد» سال ۱۸۵۰ منتشر شد و خیلی از مطالبش منطبق با کودکی خود دیکنز بود. او نیز خود اینرمان را مهمتر از دیگر آثارش میدانست. شخصیت دیوید کاپرفیلد هم محبوبترین کاراکتر مخلوق دیکنز نزد خودش بود و بهنوعی، میتوان آن را اتوبیوگرافی و روایتکننده زندگی دیکنز در سالهای کودکی دانست. او اینرمان را در ۲۷ سالگی و طی ۱۹ ماه نوشت و راوی داستانش را نیز بهطور اولشخص مفرد انتخاب کرد.
شخصیت اصلی اینرمان که از نظر رفاهی زندگی تامین و خوبی دارد، بهدلیل ناملایمات زندگی و گریز از نزد ناپدریاش از لندن فرار میکند و مانند آلیور تویست فراز و فرودها و سختیهای زیادی را پشت سر میگذارد …
اینرمان در ۶۴ فصل نوشته شده که به اینترتیباند: «به دنیا میآییم»، «مشاهده میکنم»، «تنوعی در زندگیم پدید میآید»، «آبرویم میرود»، «مرا از خانه دک میکنند»، «حلقه آشنایانم را گسترش میدهم»، «نیمسال اول من در سیلم هاوس»، «تعطیلاتم، به ویژه بعد از ظهری خوش»، «زادروزی به یادماندنی دارم»، «به حال خود رها میشوم و شکمم سیر میشود»، «زندگی را روی پای خودم آغاز میکنم و از آن خوشم نمیآید»، «از زندگی روی پاهای خودم خوشم نمیآید و تصمیم مهمی میگیرم»، «پیآمد تصمیم من»، «عمهام تصمیمش را درباره من میگیرد»، «زندگی دیگری را آغاز میکنم»، «از بسیاری جهات شاگرد تازهای هستم»، «سر و کله کسی پیدا میشود»، «نگاهی به گذشته»، «به دور و برم نگاه میکنم و کشفی میکنم»، «خانه استیرفورث»، «امیلی کوچولو»، «چند صحنه قدیم و چند آدم جدید»، «از آقای دیک پشتیبانی میکنم و شغلی انتخاب میکنم»، «اولین ولخرجی من»، «فرشته و دیو»، «در دام میافتم»، «تامی تردلز»، «دستوانه آقای میکابر»، «استیرفورث را دوباره در خانهاش میبینم»، «فقدان»، «فقدانی بزرگتر»، «آغاز سفری دراز»، «سعادتمند»، «عمهام شگفتزدهام میکند»، «افسردگی»، «شوق»، «کمی آب سرد»، «به هم خوردن شراکت»، «ویکفیلد و هیپ»، «آواره»، «عمههای دورا»، «بدجنسی»، «نگاهی دیگر به گذشته»، «خانهداری ما»، «آقای دیک پیشگویی عمهام را تحقق میبخشد»، «خبر»، «مارتا»، «زندگی خانوادگی»، «درگیر رازی میشوم»، «رویای آقای پگوتی به حقیقت میپیوندد»، «آغاز سفری درازتر»، «در انفجار همدستی میکنم»، «نگاهی دیگر به گذشته»، «معاملات آقای میکابر»، «توفان»، «زخم تازه و کهنه»، «مهاجران»، «غیبت»، «بازگشت»، «اگنس»، «دو توبهکار بامزه را نشانم میدهند»، «چراغی را هم روشن میکند»، «مهمان»، «واپسین نگاه به گذشته».
در نسخهای که علیقلیان از «دیوید کاپرفیلد» ترجمه کرده، درباره نام مکانها، اشخاص، کتابها و شعرها بهصورت پانوشت درج شدهاند. اینمترجم میگوید پانوشتهایی که با حرف «و» مشخص شدهاند از ویراستار انگلیسی کتاب و پانوشتهایی که «و» دارند، از مترجماند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در عذاب این وضع روحی _ امیدوارم نه منحصرا وضع روحی من بلکه وضع روحی که برای دیگران هم آشنا بود _ آنشب به نروود رفتم؛ و وقتی دم در پرس و جو کردم از یکی از خدمتکاران شنیدم که دوشیزه میلز آنجاست و از عمهام خواستم نامهای را که نوشته بودم برای او بفرستد. در نهایت صداقت از مرگ نابهنگام آقای اسپنلو اظهار تاسف کردم و در همان حال اشک میریختم. از او خواهش کردم به دورا بگوید، اگر دورا در وضعی است که بتواند بشنود، که پدرش در نهایت مهربانی و لطف با من حرف زده بود؛ و چیزی، نه حتی کلمهای سرزنشآمیز، جز مهربانی را با نام او نیامیخته بود. میدانم که خودخواهانه این کار را کردم تا نامم پیش او آورده شود؛ اما سعی کردم باور کنم که انصافا این کار را به یاد او کردهام. شاید به راستی باورش کردم.
روز بعد عمهام جوابی چندسطری به نامهاش دریافت کرد، که بیرونش خطاب به او بود و درونش خطاب به من. غم دورا را از پا انداخته بود؛ و وقتی که دوستش از او پرسیده بود آیا لازم است سلام مرا به او برساند فقط فریاد زده بود، چنان که همیشه فریاد میزد، «آه پدر عزیز! آه پدر بیچاره!» اما نگفته بود نه، و من بیشترین بهره را از آن بردم.
اینکتاب با ۱۰۸۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۸۵ هزار تومان منتشر شده است.